محل تبلیغات شما

رمضان

دعوت است و تو مهمان .

و تو . که عمری تشنه ی آب حیات بودی و جویای راز بقاء، تو که عطش یا فتن داشتی و چون آهویی رمیده و غزالی حیران در کویر ، سراغ چشمه ای و سایه ای و درختی می گشتی ، تا ی بیا سایی و دمی آرام گیری و جرعه ای بنوشی و سیراب گردی،

اینک رمضان همان سایه است ،

رمضان همان چشمه سار زلال است ،

رمضان همان درخت پر میوه و نخل پر ثمر است.

رمضان دعوتی است معنوی و تو مهمان عرش خدایی . مگر نه اینکه مهمان باید به دلخواه صاحب خانه رفتار کند؟ مگر نه ایمکه هر چه را میزبان آورد باید تناول کرد و هر جا که گفت ، آرمید؟!

تو اینک در کجای جهانی؟ و جایگاه تو در پهنه ی خلقت کجاست؟ برای چه آمده ای ؟ از کجا آمده ای و بکجا می روی؟ تا کجا می توانی در پهنه ی خیال سفر کنی مگر نه اینکه خیال محدود و به این جهان فانی بسته است و از آن فرا تر راه ندارد؟ مگر نه این است که جسم دنیایی است ؟ مگر نه اینکه روزی آسمانی بودی و اکنون زمینی شدی ؟ مگر نه آن که دل حریم کبریاست پس چرا اکنون بوی خاک گرفته ؟ مگر نه اینکه خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است پس چرا هیچ اثری ازخدا و یادش در ما نیست ؟ شاید ما اصلا رگ نداریم شاید ما مردگانی باشیم متحرک!! مگر نه آنکه این جسم متعلق به این دنیاست ؟ پس خدا چرا از رگ گردن به ما نزدیک تر است؟ خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است از آن جهت که در موقع آفرینش ما آسمانی بودیم و اکنون چه هستیم؟؟؟؟

دل ها مو نو خوب بو کنیم ببینیم چقدر بوی نم خاک رو گرفته چقدر شیشه هاش گرد و غبار گرفته دیگه حتی اون چراغی که تو دلامون بوده از بس که فضای دلمون خاکی و تاریک شده نمی تونه روشنایی به دلمون بده چه برسه که کور سویی با شه برای پیدا کردن راه از بی راه چه برسه به اینکه بتونیم جای پای کسانی بزاریم که جای پایشون هم نورانی بوده اینقدر دنیایی شدیم که حتی چشامون دیگه نور رو نمی بینه حتی نمی تونیم بوی آسمون رو حس کنیم حتی نمی تونیم اون جای که آدم و حوا بعد از رفتن ا ز اون جا حسرتش و می خوردن یه لحظه تو ذهنمون بیاریم چون این دل و ذهن رو دنیایی کردیم دیگه خدا رو فراموش کردیم اگه هم به یاد داریم فقط برای موقع هایی که بهش نیاز داریم موقعی که کارمون بهش لنگه مثل وقتی که از یه دوست چیزی می خوایم می ریم سراغش و یا بهش زنگ می زنیم اما خدا که یه دوست نیست خدا جای همه دوستمامونه یعنی خدا آخرشه آخر همه ی دوست ها چرا باید موقع نیاز بهش بگیم که خدایا کمکم کن .

مثل این شب ها که فکر می کنیم فقط خدا این شب ها هست دیگه نیست و فقط این شب ها به یادش هستیم و بعدش اصلا انگار نه انگار که ماه رمضونی بوده انگار نه انگار که دم افطار چه حالی داشتیم سحری بعد از نماز چه آرامشی می گرفتیم ، خدا رو محدود به این شب ها می کنیم بعدش فکر می کنیم دوباره سال دیگه همین موقع باز از خدا می خوایم که کمکمون کنه .یعنی ما جای خدا نشستیم که بدونیم تا کی تو این دنیا هستیم . من و تو حتی از یه ثانیه دیگه هم خبر نداریم چه برسه به ماه رمضون ساله دیگه

خدایا کمکم کن تا این دل را که خاکی شده باز از خاک پاک کنم و بتوانم آن را آن طوری که در این جسم نهادی باز به خودت بازگردانم که شرمسارت نگردم.

بیاید مثل شهیدا که سر از پا نمی شناختن برای اینکه هر چه زود تر به خدا برسند ما هم تلاش کنیم عین اون جونی که انگار نه انگار که این میدون مین تکه تکه اش می کنه اصلا مین رو نمی دید چون داشت می رفت پیش دوستش ، پیشاون کسی که گفته اگه یه قدم به سمت بیایی من چند قدم به سمت میایم، پیش اون کسی اگه بدونیم چقدر دوستمون داره نمی تونیم تو باور کنیم و تو پوستمون نمی تونیم بمونیم.پیش همه ی خوبی ها مگه نه اینکه ما داریم تلاش می کنیم تا همه ی چیز های خوب رو داشته باشیم خدا که منبع همه خوبی هاست چرا ازش غافلیم .

بیاید مثل اون شهیدایی که برای اینکه برن تو میدون مین از هم سبقت می گرفتن و داوطلب می شدن و بعضی ها هم وقتی نوبت شون نمی شد گریه می کردن یا ناراحت که چرا باید دیر تر به خدا برسن ما فقط تلاش کنیم که دنیایی نباشیم همین نیازی نیست ما بریم تو میدون مین یعنی اصلا کار ما نیست یعنی ما دل شو نداریم که حتی فکر شو بکنیم تا چه برسه به عملش.

ما نمی خواد خوب باشیم فقط سعی کنیم که بد نباشیم همین کار زیاد سختی نیست به امتحانش می ارزه.

این و بدونین که خدا آخر همه ی خوبی ها ست خدا مهربان ترین مهربان هاست پس از خودش بخواهیم که به ما کمک کنه و دیگه ما رو به حال خودمون نگذاره تو این شب ها از خدا بخواهیم این دل رو دوباره آسمونی کنه بعد به کمک خدا همه چی درست می شه.

دیگر انسانیت هم غریب شده است

كاش در شلمچه مي ماندم،

میخواهم تنها سکوت کنم

خدا ,تو ,ها ,کنیم ,رو ,نمی ,مگر نه ,نه اینکه ,و تو ,شب ها ,این شب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها